ظالمانی که به مظلوم تبدیل می شوند

یزدفردا "محمد سعید صالحی فیروزآبادی -در روایات چنین آمده است: درمرحله عبور انسان به بهشت هر فرد باید از پل صراط بگذرد.پلی به باریکی مو،به تیزی شمشیر و به ظلمت شب. و در زیر این پل جهنم قرار دارد.

سه صحنه برایتان شرح می دهم .خواهشمندم تمام پیش داوری هایتان را به کناری گذارید و خود را در هر یک از این صحنه ها قرار دهید.

صحنه اول: لیبی- 42 سال از به قدرت رسیدن قذافی می گذرد.دیکتاتوری که  کمترین مخالفت با خود را تحمل نمی کند و هر روز به یک سو متمایل می شود.یک روز مخالف آمریکا می شود و هواپیما منفجر می کند و روز دیگر با دادن امتیاز با اروپا و آمریکا نرد عشق می بازد.مردمی که حس می کنند بایستی تا آخر عمرشان  قذافی را به عنوان تنها تصمیم گیرنده لیبی تحمل کنند.با شروع تحولات در مصر و تونس کورسویی از امید در دل آنها پیدا می شود .به خیابانها می آیند.با دست خالی شعار تغییر  سر می دهند. و معمر آنها را به گلوله می بندد.

صحنه دوم- مخالفان نیز مسلح شده اند.آنها نیز برای سرنگونی معمر به سوی سربازان  و طرفداران معمر شلیک می کنند.و پادگانهایی را در بعضی شهرها تصرف می کنند. صحنه به شکلی ترسیم می شود که انگار بعضی از قبایل لیبی هم از معمر  حمایت می کنند.و هنوز معمر است که با دست برتر و با هواپیماهایش مخالفانش  را که اکنون مسلح نیز هستند و شورشی میخواند بمباران می کند . بنغازی  مرکز مخالفان قذافی شده است و در طرابلس  قذافی به دنیا نشان می دهد که طرفدارانش اندک نیستند.

صحنه سوم-آمریکا و اروپا با شعار جلوگیری از قتل عام  مردم لیبی وارد عمل می شوند. منطقه پرواز ممنوع  در فضای لیبی اعلام می کنند.شبکه های ماهواره ای تصاویر ناوهای جنگی را نشان می دهند که در تاریکی شب موشکهای کروز را به سوی اهدافی در لیبی شلیک میکنند.از سوی دیگر همان شبکه ها ،شهرهای لیبی را نشان می دهند که هدف آتشباری و شلیک آن موشکها و بمباران هوا پیماها قرار گرفته اند .انفجارهای سهمگینی در نقاطی از شهرها دیده می شود.تلویزیون لیبی هم زخمی ها و کشته های غیر نظامی را نشان میدهد.وخبر شروع جنگ صلیبی جدیدی را از سوی صلیبی ها می دهد.در زیرنویس تلویزیون لیبی این جمله تکرار می شود:کسی که در این جنگ بیطرف بماند نه وطنش را دوست میدارد و نه دینش را.

این سه صحنه را برایتان شرح دادم. نمیدانم  در هر یک از این سه صحنه  شما چه احساسی داشتید. ولی من بدون خجالت و شرمندگی احساسم را به شما میگویم..در صحنه اول دوست داشتم هر چه زودتر مردم لیبی از دست سرهنگ راحت شوند .و لیبی بدون قذافی اداره شود.در صحنه دوم مقداری  از مردم لیبی رنجیده خاطر شدم .نمی خواستم مردم لیبی با خون و خونریزی و کشتن هموطنانشان و سربازان قذافی ،از دست سرهنگ رها شوند.شاید این احساس من ریشه در باوری دارد که سالها در قلب و ذهنم ریشه دوانیده است.باوری که میگوید اینکه مردمی در اداره امور خود نقش داشته باشند بستگی به دانش فکری خود ملتها و نخبگان فکری ملتها دارد و ریشه رفتار حاکمان را با مردم خود بایستی در چگونگی رفتار سرآمدان فکری یک ملت با حاکمانش جستجو کرد و نه برعکس. و در صحنه سوم  دلم می خواست قذافی پیروز این جنگ باشد.در حالیکه عقلم  نقش قذافی را که مردم لیبی را به این مسیر کشانده است به من یادآوری میکرد. احساسم همچنین می گفت غربیها با این کار یعنی بمباران لیبی به کمک سرهنگ آمده اند تا حکومت سرهنگ محکمتر شود.چرا که با این کار ظالمی را به مظلوم تبدیل می کنند.

چه نتیجه ای می خواهم بگیرم؟ زندگی تشکیل شده است از صحنه های مختلفی به نام "حال".رفتارها و تصمیمات ما در هر یک از این "حال"ها  می تواند ما را از یک برنده به یک بازنده، از یک بازنده به یک برنده، از یک آدم با آبرو به یک آدم بدنام ، یک مظلومی را به یک ظالم و یک ظالمی را به یک مظلوم تبدیل کند.یک لحظه غفلت می تواند آبروی یک عمر زحمت خود وفامیلمان را برای کسب اعتماد و اعتبار اجتماعی بر باد دهد.ما انسانیم و به طول عمرمان هر لحظه با صحنه جدیدی روبرو میشویم که تصمیمات درستی را طلب میکند.همانند راننده پایه یکی که سالها درست رانندگی میکرده ولی بر اثر یک اشتباه ماشینش از بالای گردنه به دره می افتد، ما نیز با یک لحظه غفلت و یک تصمیم نادرست و حتی یک خنده به جای رو درهم کشیدن به پرتگاه زندگی در می غلتیم.

آیا همه این صحنه ها همانندی وحشتناک زندگی ما انسانها را با پل صراط ترسیم نمی کند؟

آخرین صحنه ای که شنیدیم این بود .صحنه هایی که زنان و مردان وابسته به سازمان تروریستی مجاهدین  در اردوگاه اشرف را نشان می داد که با دستانی که به گفته مبلغان و مدافعان آنها خالی ، زیر تانک رفته  و یا بوسیله شلیک تیر مستقیم تفنگ سربازان عراقی کشته و زخمی  شدند.سالیان زیادی است که مردان و شاید زنان زیادی از هموطنانمان به همین شکل و بی خبر(بویژه در سالهای پس از پیروزی انقلاب) بوسیله اعضا و هواداران سازمان تروریستی مجاهدین به شهادت(قتل)  رسیده اند.آیا کسانی که اکنون در عراق به این شکل هواداران و اعضای سازمان را به قتل می رسانند نمی خواهندصحنه سالها حمله اعضای سازمان  را به افرادبدون سلاح ایرانی را با این صحنه ها عوض کنند؟

آیا اگر عراقیها به راستی خواستار کوچاندن و تسلیم نمودن اعضای سازمان  بودند نمی توانستند با صد  یا دویست گاز اشک آور و یک نیروی ضد شورش نیرومند طی یک یا دو ساعت همه اردوگاه را زیر کنترل خود قراردهند؟

آیا شباهتی بین حمله ناتو به لیبی و حمله این چنینی به اردوگاه اشرف نمی بینید؟

در لیبی برای قذافی مشروعیت مردمی درست میکنند و در عراق برای سازمان  همدردی جهانی را.

آیا  به راستی ملت و دولت ایران تا این اندازه ضعیف هستند که خواستار نابودی دشمن خود به این شکل باشند؟

همه ما چه ملت ایران و دولت ایران مواظب باشیم.همه بایستی مواظب شیاطینی باشیم که به نام کمک به دولت وملت ایران خواهان غلتاندن ایرانیان و دولت ایران از اوج نجابت و مظلومیت به پرتگاه رسیدن به هدف از هر وسیله  می باشند.

حتی اگر ما به دولت آقای مالکی اعتماد داشته باشیم ،کم نیستند شیاطینی که هنوز خون بعثی در رگ هایشان جریان دارد ودر سالهای  اشغال کشور عراق در بدنه دولت و ارتش و فرماندهان ارتش عراق نفوذ داده شده اند و  تا چنین صحنه هایی بیافرینند.


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا